ارسالی از Nobody

با سلام خواب امروز:٢٨ ابان ١٤٠١ خواب ديدم در سه شهر ايران منزل خريدم از سفري دور به مشهد بازگشته بودم منزل قديمي پدر در بند دال بودم تازه از سفر امده بودم محمد رضا هم بود پدر از كربلا دو تسبيح برايم اورده بودند يكيشان ريز و با خاك كربلا بود و ديگري چوبي شبيه انچه دارم اما كنده كاري داشت و زيبا من از سفر دورو بدرازي امده بودم كه در شروع و پايانش كربلا بود و ميانه اش نجف و پدر كاملا برعكس و البته كشورهاي مختلفي را رفته بودم! به پدر گفتم من كه ميدانيد چه بخواهم چه نخواهم نجفي هستم! پدرم لبخند زد و دو تسبيح را داد گفت يكيشان خاك خود مزار امام حسين است تسبيح در دستم به كنار ميز نهارخوري خورد و كمي از ان كنده شد و ريخت! اما تسبيح سالم مانده بود انگار نه انگار من خم شدم و با ذوق تكه هاي جدا شده را خوردم خاك كربلا بود! و پدرم هم از اينكار تبعيت كرد و خم شدند و تكه اي برداشتند! خواب عجيبي بود ٤ ماشين هم خريده بودم و يك شركت هاي تك در قم همه نه خريدن بصورت معامله كه بصورت روزي بود!