١٩ مارچ ٢٠٢٢ خیلی وقته خواب ندیدم اما دیشب که همزمان با شروع سفر هست به خواب، دیدم در جایی که کلاس درسی هست،تعداد زیادی افراد میان اما نمیدونن که اونجا معبدی هست. معبد انگار متعلق به یک شخص بود که قبلا در اون زندگی میکرد.اون اولین نفری بود که معبد رو پیدا کرده بود و زندگیش همونجا بود. اما خودش رو ندیدیم. استاد کلاس از این موضوع با خبر هست اما به کسی نمیگه. من و شما شب در معبد همه ی نقاط رو میگشتیم و انگار خبر داشتیم از هر نقطه. استاد نزدیک صبح دستهای من رو بست. داشت توبیخ میکرد منو که چرا این جا رو میبینی و چرا میخوای به همه بگی اینجا کجاست. کاری از دستم بر نمی اومد شروع کردم با صدای بلند از اشهد ان علی ولی الله اذان گفتم. دستهام رو باز کرد گفت بیاید شما دو نفر معبد رو بهم نشون بدید. جاهایی رو بهش نشون دادیم که نمیدونست خودش.

