نوزدهم رمضان نود و سه بچه دار شدم- ارسالی از Nobody

ديشب ناخوداگاه تو حرم ياد اين خوابم افتادم:
كاملا ناخوداگاه همش يادم اومد:

نوزدهم رمضان نود و سه
بچه دار شدم يادم نيست زنم كي بود.
بچه رو بردم حرم اما رضا مسجد گوهرشاد
رابطم با بچه عاااالي بود و اون همش ميخنديد و باش حرف ميزدم و ذوق ميكردم هي و با خودم ميگفتم واي بلاخره بچه من اومد.
بعد گفتم يه لحظه برم جلسه و همش نگران بچه ام بودم ولي نگرانيم از بابت زودتر برگشتن بود،نه از نگراني بچه چون مطمين بودم جاش خيلي امنه
٢٢ كيسه برنج نذر كردم كه برا رمضان يا امام حسين بدم
و بعد كه برگشتم دو زن از بچه ام نگهداري ميكردن
از بكيشون خوشم اومد و خواستم مشخصاتشو و گفتم يه كيسه برنج براتون ميفرستم به جهت تشكر از لطف و نگهداريتون