٣ مهر ماه نود و هشت
خواب
سلام
ديشب خواب ديدم كه دو بازوم سر شده
و شما (پدرم)اومديد
يه زير انداز گذاشتيد و دو بازومو ماساژ دادين و اروم شد
از خواب بلند شدم و بيدار شدم
ديدم كه دست راستم سر سر سر ه
اونقدر كه مثل يه گوشت لخم تكونش نميتونستم بدم
اولين بار بود تو عمرم اين حسو داشتم
مثل فلج ها
تكونش دادم
هيچ حسي نداشت
زير بدنم مونده بود
تا كم كم خون واردش شد
و جان تازه يافت
اون لحظه باز با خودم فكر كردم
من ، از بدنم جداست!
حقيقت ما به بدنهامون ربطي نداره
دوباره خوابيدم
خواب ديدم
وارد حرم حضرت رضا شدم
اقاي خا... جلوتر از جمعات زيادي ايستاده بودن
خيلي خيلي زياد
فك كنم نماز عيد فطر بود
با چشم اشاره به من كردند
سمتشون رفتم
كمي بام صحبت كردند
گفتند يك كتاب رو بياب و بخون
فك كنم ابن مقفع بود
گفتم چشم
كلي كتاب جلوشون بود
اما مفاتيحي كه خودشون از روش ميخوندند رو برداشتند
روش نامم رو نوشتند
……….
من فاميل و ……..بودنمو گفتم
و به كلمات اضافه كردند
بعد ايشون رفتند و بين دو نماز رفتم و جاشون نشستم
انگار ايشون جاشون رو دادن به من
و كتابهاي جلوشونو مطالعه ميكردم
فردي بهم گفت ميتوني كتاب با كد ٠٠٨٨ رو بيابي،بعد فرد ديگري به من گفت :
ارفع ارفع ارفع
پرسيدم چرا به فارسي نميگي
لبخند زد خيلي مهربانانه
انگار ميخواست بگه اين يك اسم رمز از طرف خداست

