ثبات الیقین

صبح بیدار شدم، ساعت ۵ بود. شروع کردم به نوشتن خوابی که دیدم؛ در واقع آخرین خوابی که یادم مونده بود. مثل اینکه آدم فقط اون خوابای آخر یادش می‌مونه. خواب دیدم خودم یا یه کسی دیگه داره با یه فردی صحبت می‌کنه که مثل یه پیری یا راهنما یا کدخدا مانندی بود. اون بنده خدا که نمی‌دونم خودم بودم یا داشتم اونو می‌دیدم و ناظر بودم، گفت: «خواب دیدم …
ادامه مطلب

دروازه بهشت(ف)

جلوی در خونمون یه دروازه بزرگ بود.میگفتند دروازه بهشت هست.خیلیها در رفت آمد بودند. رفتم داخل.زیبایی میدیدم.انگار از بهشت دور میکردنم.  
ادامه مطلب

پیامبر و اجازه ازدواج

خواب می دیدم خدیجه ام . اصلا به هیچ عنوان حسی از ... نداشتم. من خدیجه بودم و در خیابانهای خاکی مدینه با همان لباسهای بلند چند لایه مخصوص زنان داشتم با یک سطل خالی به سمت چاه می رفتم تا از چاهی که متعلق به پیغمبر بود آب بگیرم. به اتاقی رسیدم که چاه آنجا بود و پیغمبر در سکویی بالای اتاق نشسته بودند. وارد اتاق شدم پیغمبر فرمودند …
ادامه مطلب

ساخت یک قطعه جدید و استاد راهنما

سلام ... دیشب خواب شما رو دیدم شما استاد راهنمای من بودید در دانشگاه ... و چهره تون فرق داشت با این چهره الان من یک نمونه آزمایشگاهی ساخته بودم و توی آزمایشگاه بود و داشتم با یکی از خانمها میومدم  سمت آزمایشگاه متالوگرافی تا شما بیاید اونجا تست و بررسیش کنید. همش نگران بودم که بگین خوب نیست و دعوام کنین. (خانمی که همراهم بود نوعی عذاب وجدان داشت و …
ادامه مطلب

مریم (بی نام)

سلام در خواب در جایی بودم و به شکم خودم نگاه کردم یگ نقطه کوچیک دیدم داخلش مثل ی نقطه نور و اونجا احساس کردم باردارم اما تعجب کردم و میگفتم من که ازدواج نکردم این از کجا اومده ؟ و شخصی کنارم بود و همش به اون شخص میگفتم اما در خواب حس خوبی داشتم به اون حالم. بیدار شدم و این خواب منو یاده مریم انداخت  
ادامه مطلب

قیامت (بی نام)

سلام چند شب پیش خواب دیدم که قیامت شده و اطرافم کوه بود و همه در تکاپو بودن و برام آیه های قرآن که از نابودی کوه ها یا ذوب شدنشون در روز قیامت یادآوری میشد اما ترسی نبود  
ادامه مطلب

SHEA80( escapetoblue2@gmail.com)

دیشب حدود ۴صبح خواب دیدم سوار تاکسی بودم درتهران به سمت شمال شهر میرفتیم میدانستم شخصی کشور راتهدید کرده بود مثل یک هکر یود همینطورکه میرفتیم به یکباره مثل فیلم اینسپشن زمین حرکت کرد به سمت بالا دریا وارد زمین میشد تیراندازی شد و کلی اتفاق عجیب غریب..راننده میخواست کنار بزنه من بهش گفتم اهمیت نده اینا همش توهم هست واقعی نیست گوش‌نمیداد پیادمون کرد من پیاده از توی کوچه …
ادامه مطلب

تبدیل شهر به بیابان( Escapetoblue2@gmail.com)

دیشب خواب دیدم تهران بودم یه حایی مثل شمال شهر از یک پل کذشتم وارد انطرف پل شدم بافت شهر فرق کرد وحالت بیابان وگل الود شد من داشتم راه میرفتم و گویی به افراد انحا میگفتم :من که ششماه پیش بهتون تذکر دادم کفتم یخهای اینحا دارن اب میشن چرا توحه نکردید؟  
ادامه مطلب

شناسایی و اخراج شیطان

اتاقی داشتم در فضا . یعنی از در اتاق که بیرون را نگاه می کردید فضای لایتناهی و سیاه بود. در اتاقم یک در توری ساده بود. حضرت فاطمه به راحتی در فضا راه می رفتند و آمدند و وارد اتاق من شدند. قد نسبتا متوسط رو به کشیده بدنی باریک صورت گندمگون چشم و ابرو مشکی. چادری ساتن صورتی پررنگ و براق به سر داشتند و فقط گردی صورتشان …
ادامه مطلب

تپه باستانی(سکوت)

در خواب در یک تپه باستانی بودم در یک جایه باستانی که وارد به زیر آن شدم 3 دسته 7 عددی از اجسام باستانی یافتم و بعد از آن از خواب بیدار شدم و آنجا بودم که کلید اعداد را یافتم و بیشتر از آن روز به خواب هایم به تکرار اعداد و غیره توجه کردم.  
ادامه مطلب

باران

داشتم خانه را مرتب می کردم یکی از پرده ها کمی بالا ایستاده بود شکل خوبی نداشت آن را هم درست کردم و پنجره ها را بستم. ناگهان بارانی بهاری و شدید باریدن گرفت. و به در و دیوار و شیشه میزد. یکی از گلدانهای ایوانم از شدت باران از ایوان به زمین پرت شد و شکست دلم برای گیاه سبز درونش سوخت در این فکر بودم که گیاهش را …
ادامه مطلب

کلاس کنکور

خواب دیدم دارم کلاس کنکور میرم و فشرده در کلاسها شرکت می کردم و پر قدرت تست میزدم و خودمو آماده می کردم برای کنکور. اهل دلی بهم گفت مسیر معنویت آغاز شده.  
ادامه مطلب

مادرم

نمی دونم این رویاست یا تجربه معنوی خواب مادرمو دیدم داشت تند تند کار می کرد انگار یک مراسم یا مهمانی ای داشتیم .داشتم نگاهش می کردم و دلم می خواست بغلش کنم. ازش پرسیدم حالت خوبه مامان؟ می دونستم سرطان داره ولی یه جوری پر انرژی کار می کرد که انگار سالم بود یه امیدی تو دلم جوونه زده بود و ذوق کرده بودم که شاید خوب شده من …
ادامه مطلب

حرم امام رضا- ارسالی از بی نام

سلام در خواب خودم رو روبروی حرم علی بن موسی الرضا دیدم، در مقابل در ورودی به یکی از صحن ها اما در ورودی خیلی بزرگی بود تو خواب برام عجیب بود عظمتش و بالای اون دروازه یک پارچه بزرگ با نوشته یا فاطمه الزهرا نصب شده بود  
ادامه مطلب

حرم علی بن موسی الرضا- ارسالی از بی نام

سلام خواب دیدم در حرم علی بن موسی الرضا هستم و در مقابلم ۳ در پشت هم قرار داره به سمت در اول که رفتم باز شد و در دوم بود وقتی رفتم سمتش اون در هم باز شد و در سوم هم همینطور رفتم به سمتش و باز شد بعد از گذشتن از این سه در یادمه در صحن ها بودم و یک تسبیح داشتم در دستم میخواستم با …
ادامه مطلب

ستاره - ارسالی از بی نام

سلام کنار پنجره ای ایستاده بودم و به آسمون نگاه می کردم که یه ستاره از آسمون به سمتم اومد و مستقیم به چونه ام خورد و در اون لحظه همه چیز محو شد و انگار شبیه پودر اکلیلی و رنگی در اومد و اون لحظه در آرامش مطلق بودم و حس خیلی خوبی داشتم. یادمه هیچ جسمی یا قالبی نداشتم ولی میدیدم و هوشیار بودم و با سرعت به …
ادامه مطلب

بچه‌ببر

دیشب خواب دیدم با یه بچه‌ببر دوست شده‌ام. خیلی باوفا بود و همه‌جا دنبالم می‌اومد. وقتی بغلش می‌کردم، کوچیک و معصوم بود؛ ولی همین‌که زمینش می‌ذاشتم، تبدیل می‌شد به یه ببر بزرگ و باشکوه. یه جا ازش خواستم بره خونه، چون نمی‌خواستم بقیه بترسن. ولی تو راه، یه‌سری اذیتش کرده بودن. با این حال، خودش راهشو پیدا کرده بود و برگشته بود خونه. وقتی رسیدم، دیدم خیلی ترسیده و ناراحته. …
ادامه مطلب

رهایی از آدمها

داشتم در خیابان شریعتی بالا می رفتم به سمت میدان تجریش.  مغازه دارهای شریعتی بعضیهاشون دم در مغازه ایستاده بودند. از مقابل هرکدام رد میشدم متلکی می گفتند و مزه ای می پراندند. خسته شدم صبرم تمام شد تصمیم گرفتم در ادامه مسیرم دیگر از روی زمین و مقابل آدمها حرکت نکنم. اراده و شروع به پرواز کردم . از آن بالا ، مغازه دارها را می دیدم که با …
ادامه مطلب

دخترم ، فاطمه

در فضای بازی بودم که دیدم دختر کوچولویی از آسمان به سمتم فرود می آید. یک دختر کامل بود ولی در ابعاد کوچک و دو بال سفید داشت. همانطور که مستقیم به سمت من در حال فرود بود گفت من دخترت هستم . فاطمه ام. و من دختری به این نام ندارم. (نام دختر فعلی من ... هست. ) خیلی دوستش داشتم و در آغوشش گرفتم و همانطور که در …
ادامه مطلب

تغییر قبله به سوی حضرت ابوالفضل

خواب حضرت ابوالفضل و تغییر قبله یک شب خواب میدیدم حضرت ابوالفضل بعنوان معلم خصوصی در اتاق من هستند و در حال تدریس هستند. ایشان پشت میز تحریر من نشسته بودند و من هم روبرویشان . پس از مدتی بلند شدم در حضور ایشان به نماز ایستادم و رو به ایشان نماز خواندم و این جهت در جهت عمود بر قبله همیشگی بود . ( 90 درجه ساعتگرد انحراف داشتم). …
ادامه مطلب

نوشته های اخیر